سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تجربه من از شرکت در دوره DBA دانشگاه تهران

شروع یک مسیر تازه با دوره DBA دانشگاه تهران

همه‌چی از یه حس بی‌قراری شروع شد. اون نقطه‌ای که حس می‌کنی دیگه مدیریت روزمره برات کافی نیست. من دنبال یه مسیر تازه بودم، مسیری که فقط به دانش ختم نشه، بلکه بینش بده. این شد که سراغ دوره DBA دانشگاه تهران رفتم؛ جایی که وعده داده بودن ذهن مدیریتی آدم رو از نو می‌سازن.

همون جلسه اول فهمیدم با یه کلاس معمولی طرف نیستم. اینجا همه‌چی متفاوت بود. از جنس آدم‌ها، تا شکل تعامل‌ها. احساس کردم وارد جریانی شدم که قراره منو وادار کنه دوباره فکر کنم، دوباره تصمیم بگیرم، دوباره بسازم.

چرا تصمیم گرفتم در این دوره ثبت‌نام کنم؟

من سال‌ها توی فضای کسب‌وکار دست‌وپا زدم، از چالش‌های مالی گرفته تا مدیریت نیروی انسانی. اما همیشه یه خلأ توی تصمیم‌گیری‌هام حس می‌کردم. همون شد که رفتم دنبال یه دوره عمیق، کاربردی و واقعی. اسم آموزش DBAزیاد بهم خورده بود، اما وقتی دیدم دانشگاه تهران هم برگزارش می‌کنه، دیگه تردیدی باقی نموند.

این تصمیم براساس نیاز به رشد گرفته شد، نه فقط مدرک. دلم می‌خواست توی یه فضای فکری رشد کنم که آدم‌هایی مثل من، با دغدغه‌های شبیه به من، برای ارتقاء واقعی اومدن نه فقط برای پاس کردن واحدها.

اولین برخورد با فضای آموزش DBA در دانشگاه تهران

از لحظه ورود به کلاس، یه فضای حرفه‌ای و منظم توجهم رو جلب کرد. اساتیدی که خودشون تجربه زیسته مدیریتی داشتن و فقط تئوری تحویل نمی‌دادن. تجربه من با آموزش DBAخیلی فراتر از انتظارم بود. همه‌چی واقعی بود؛ از مثال‌ها تا تمرین‌ها، از فضاهای گفت‌وگو تا نقدهای بی‌رحمانه.

اینجا باید فکر می‌کردی، تحلیل می‌کردی، دفاع می‌کردی. این سبک آموزش برام تازگی داشت. دیگه قرار نبود فقط گوش بدم، بلکه باید وارد بازی می‌شدم، بازی‌ای که قوانینش پر از چالش و یادگیری بود.

کیفیت اساتید و منابع؛ نقطه قوت یا نقطه ضعف؟

اگه بگم کیفیت اساتید نقطه اوج دوره DBA دانشگاه تهران بود، اغراق نکردم. اساتیدی که هر کدوم یه رزومه کاری پر و پیمون دارن، و مهم‌تر از اون، بلد بودن چطور تجربه‌هاشونو منتقل کنن. کلاس‌های خشک آکادمیک اینجا جاشو داده بود به کارگاه‌هایی که توش فکر به چالش کشیده می‌شد.

منابع درسی هم با وسواس انتخاب شده بودن. از کتاب‌های به‌روز جهانی تا کیس‌های واقعی ایرانی. همه‌چی جوری طراحی شده بود که بفهمی مدیریت یعنی تصمیم‌گیری در دل ابهام، نه فقط حفظ فرمول.

پروژه‌ها و چالش‌های اجرایی در طول دوره

هیچ چیز مثل پروژه‌های اجرایی تو این دوره منو بزرگ نکرد. باید با یه تیم کار می‌کردی، باید جواب می‌دادی، باید ایده می‌دادی، باید شکست می‌خوردی. هر پروژه، یه تکه از دنیای واقعی بود که باهاش تمرین می‌کردیم برای دنیای سخت‌تر بیرون.

یکی از پروژه‌ها درباره تحول سازمانی بود. یادمه اونجا تازه فهمیدم تغییر، فقط یه واژه خوشگل نیست؛ یه مسیر سنگلاخه که اگر ابزار نداشته باشی، لهت می‌کنه. اینجا بود که دیدم قدرت تجربه DBAواقعی یعنی چی.

از تئوری تا عمل؛ چطور DBA دید منو به مدیریت تغییر داد

قبلاً مدیریت برام یعنی برنامه‌ریزی، سازماندهی، کنترل. اما بعد از این دوره، فهمیدم مدیریت یعنی هدایت در دل ابهام. یعنی بدونی کی عقب‌نشینی کنی، کی ریسک کنی. آموزش DBAبهم یاد داد که مدیریت واقعی توی خط مقدم تصمیم‌گیری شکل می‌گیره، نه توی پاورپوینت‌ها.

چیزی که عوض شد فقط دانشم نبود، زاویه نگاه‌م بود. حالا وقتی با یه مسئله مواجه می‌شم، اول به مدل ذهنی‌م نگاه می‌کنم، نه فقط ابزار. این تغییر ریشه‌ای، حاصل مواجهه مداوم با چالش‌های واقعی و بازخوردهای صادقانه اساتید بود.

آیا مدرک DBA دانشگاه تهران ارزش وقت و هزینه را دارد؟

یه سوال مهم که خیلی‌ها قبل از شروع می‌پرسن. از نظر من؟ بله، صد درصد. ولی به شرطی که فقط دنبال یه برگ کاغذ نباشی. این مدرک DBAیه مسیر سخت داره، با کلی زمان و انرژی. اما خروجی‌ش یه آدم جدیدیه که تو بازار کار، حرفی برای گفتن داره.

من خودم با همین مدرک و مهارت‌هایی که کسب کردم، تونستم موقعیتم رو تو سازمان تغییر بدم. حالا نه‌تنها بیشتر از قبل دیده می‌شم، بلکه به‌عنوان یه فرد مرجع تو تصمیم‌گیری‌های کلان شناخته می‌شم.

مزایا و محدودیت‌هایی که در این مسیر باهاش روبرو شدم

مزیت اول برای من، هم‌کلاسی‌ها بودن. آدم‌هایی که هرکدوم یه دنیای تجربه بودن و توی بحث‌ها، عملاً کلاس رو می‌بردن جلو. دومیش، نظم و چارچوب دانشگاه تهران بود که باعث می‌شد جدی بگیریم، حتی وقتی خسته بودیم.

اما محدودیت هم کم نبود. گاهی فشار پروژه‌ها زیاد می‌شد، یا زمان‌بندی کلاس‌ها با مسئولیت‌های کاری تداخل داشت. ولی با همه اینا، چیزی که یاد گرفتم، ارزش اون شب‌های بی‌خوابی رو داشت.

نظر دیگر شرکت‌کنندگان درباره تجربه DBA

با خیلی از هم‌دوره‌ای‌هام صحبت کردم. اکثراً یه چیز مشترک داشتن: «فکر نمی‌کردم انقدر با مغزم درگیر بشم!» همه از تجربه متفاوتشون می‌گفتن، از رشد فردی، از ارتقای شغلی، و از ارتباط‌هایی که ساخته بودن.

یکی از بچه‌ها که مدیر ارشد یه شرکت بزرگ بود، می‌گفت تو این دوره تازه فهمیده مدیریت صرفاً دستورات بالا به پایین نیست، بلکه یه گفت‌وگوی مداومه. این نشون می‌ده تجربه DBAیه مسیر شخصی برای هرکسیه، ولی همیشه اثرگذاره.

در نهایت، آیا دوباره این مسیر رو انتخاب می‌کردم؟

با تمام چالش‌ها، فشارها، سخت‌گیری‌ها، جوابم یک کلمه‌ست: حتماً. این دوره فقط یه آموزش نبود، یه تجربه زیسته بود که در من چیزی رو متحول کرد. دیدم رو، رفتارهامو، و حتی آینده شغلی‌مو.

دوره DBA دانشگاه تهران یه انتخابه؛ انتخابی که باید با آگاهی بری سمتش. ولی اگه بری، آماده باش که دیگه همون آدم سابق برنگردی.